
یه پاییز دیگه بازم تو راهه
بازم چشام به راه تو سیاهه
گفتی عشق بهار جدایی داره
گفتی خزون که شد میای دوباره
خزون غرور ابرا روشکسته
زمین پر شده از برگای خسته
ولی قلبای یادگاری ما
رو سینه درخت غم نشسته
برگرد تنم دوباره با عشق تو تب کرد
بازم نبودنت حالم رو بد کرد
برگرد
همه سهم من از خزون همینه
بشینم روز وشب به انتظارت
همه ترسم از اینه مثل هر سال
فراموشت بشه قول و قرارت
ببین که باد سرد بی ترحم
داره باز بوی بی کسی میاره
آهای مسافر پاییزیه من
یه وقت گم نکنی راهو دوباره
برگرد تنم دوباره با عشق تو تب کرد
بازم ندیدنت حالم رو بد کرد
:: برچسبها:
حافظ,
|